-
پدر عزیزم روزت مبارک
17 اردیبهشت 1394 10:35
چقدر زود گذشت شبایی که برامون قصه میگفتی تا خوابمون ببره اما ما شیطون تر از این حرفا بودیم. چقد زود گذشت روزهایی که ما رو میبردی پارک و باهامون بازی میکردی. بابایی چقد زود گذشت روزایی که هیچ دردی نداشتی روزایی که به همه دوستام میگفتم بابای من قویترین بابای دنیاس چقد زود گذشت اون موقع ها که تو قرص نمیخوردی چقد زود گذشت...
-
نهایت آرامش
8 دی 1392 10:00
خدایا من برای هیچ چیز اصرار نمیکنم، فقط... فقط تمام تلاشم رو میکنم نهایتا هر آنچه تو بخواهی.
-
قدر جایگاه خودمان را بدانیم
8 مهر 1392 17:54
گاهی وقت ها نفر اول شده ای اما به جایگاه دیگران حسرت میخوری گاهی وقت ها بخاطر جایی که هستی باید شاد باشی گاهی وقت ها متوجه جایی که ایستاده ای نیستی گاهی وقت ها نگاه دیگران برایت مهم تر از نگاه خودت به زندگی میشود گاهی وقت ها صدای دیگران نمیگذارد آنچه را که باید بشنوی گاهی وقت ها می بازی اما شاید به هدف نزدیک تر شده...
-
[ بدون عنوان ]
18 تیر 1392 12:01
این روزا چقدر زمان زود میگذره! اطرافم ده ها کتاب و نوشته و مجله و مقاله چیدم برا خوندن... چه اندازه عقب هستم این کتابها میدانند!
-
در راستای کاندیداتوری برخی افراد
18 خرداد 1392 21:54
تقوا از تخصص لازم تر است، این را می پذیرم، اما... آن کس که تخصص ندارد و کاری را می پذیرد بی تقوا ست! شهید مصطفی چمران
-
بزرگواری از خودمان است!...
21 فروردین 1392 22:25
هی نگویید "ملت بزرگ"، "ملت نجیب"، ملتی که وارد دروازه های تمدن بشری شده اید!!! ملتی که یکی از 5 قدرت بزرگ دنیا میشوید و یا شده اید!!! ملتی که تا ابرقدرتهای بزرگ اسم شما را میشنوند، پشتشان میلرزد.آیا واقعا اینطور است؟ صراحت داشته باشید، بگویید ملت، بگردید ببینید چه کم داریم؟ چرا اینقدر درمانده ایم؟...
-
خر خون
13 فروردین 1392 11:26
یکی از اساتیدمون تعریف میکردن دوستشون کشور چین زندگی میکرده و میگفته یه نفر اونا اندازه ده نفر کار میکنه ولی ده تا ایرانی اندازه یه نفر کار نمیکنه!!! ما اینجا به کسی که زیاد کار کنه میگیم خر کار... به کسی که زیاد درس بخونه میگیم خر خون... به کسی که زیاد یه کاری رو انجام بده یه خر جلو صفتش میندازیم! چرا؟ چون ما تلاش و...
-
[ بدون عنوان ]
4 بهمن 1391 19:55
اگر به پروانه شدن اعتقاد داری پس بگذار روزگار هر چقدر میخواهد " پیله " کند!!!
-
دلم برای حرم تنگ شده...
4 خرداد 1391 20:04
دل من گم شده، اگر پیدا شد بسپارید امانات رضا و اگر از تپش افتاد دلم، ببریدش به ملاقات رضا.. از رضا خواسته ام بگذارد که غلامش بشوم، همه گفتند محال است ! ولی... ولی دل خوشم من به محالات رضا... پی نوشت: دوست دارم داد بزنم عاشقتم امام رضا
-
رمز عاشقی
16 فروردین 1391 13:39
تو آیا عاشقی کردی بفهمی عشق یعنی چه؟ تو آیا با شقایق بودهای گاهی؟ نشستی پای اشکِ شمعِ گریان تا سحر یک شب؟ تو آیا قاصدکهای رها را دیدهای هرگز، که از شرم نبود شادپیغامی، میان کوچهها سرگشته میچرخند؟ نپرسیدی چرا وقتی که یاسی، عطر خود تقدیم باغی میکند چیزی نمیخواهد و چشمان تو آیا سورهای از این کتاب هستی زیبا،...
-
یادته؟
19 بهمن 1390 21:08
سرمشق های آب بابا یادمان رفت رسم نوشتن با قلم ها یادمان رفت گل کردن لبخندهای همکلاسی دریک نگاه ساده حتی یادمان رفت ترس ازمعلم حل تمرین پای تخته آن زنگهای بی کلک را یادمان رفت راه فرار از مشق های توی خانه ای وای ننوشتیم آقا را یادمان رفت آنروزها را آنقدَر شوخی گرفتیم جدّیت تصمیم کبری یادمان رفت شعر خدای مهربان را حفظ...
-
زمین،کلاس اول و آخر...
8 مهر 1389 22:42
زندگی می آموزد ما یاد نمی گیریم و همچنان ادامه دارد ... اصرار این استاد صبور و سماجت این شاگرد تنبل ! و تنها زمانی شاگرد ثمره سماجتش را می بیند که کارنامه ای در دست اوست و دیگر جای هیچ اعتراضی نیست !!!
-
تفاوت
6 مهر 1389 17:03
سعی نکن متفاوت باشی. فقط خوب باش. خوب بودن به اندازه کافی متفاوت هست!
-
پایان خوش یک رمضان دانشجویی
19 شهریور 1389 17:32
رمضان ۸۹ یه رمضان متفاوت بود از آبی ترین رمضان های زندگیم! همیشه از کسل بودن و منفعل بودن توی ماههای رمضان شاکی بودم رمضان امسال با طعم ضیافت اندیشه با طعم قرآن شناسی و نهج البلاغه شناسی، نظام سیاسی اسلام، فمنیسم، مهارتهای زندگی و با همراهی اساتید به یاد ماندنی و دوست داشتنی محافل انس با قرآن، ویدئو کنفرانس های جالب،...
-
چه رنجی میکشد آنکس که ...
29 خرداد 1389 06:11
نکند موسم سفر باد ،ساربان خفته و بی خبر باشد بوی باران تازه می آید، نکند بوی چشم تر باشد سخنی از وفا شنیده نشد نکند گوش خلق کر باشد نکند عشق در برابر عقل، دست از پا دراز تر باشد زیر این نیم کاسه های قشنگ نکند کاسه ای دگر باشد نکند انکه درس دین میداد، از خدا پاک بی خبر باشد همچو سرو ایستادن در این باد نکند پاسخش تبر...
-
علامت سوال
31 اردیبهشت 1389 00:18
قومی متفکر اند اندر ره دین قومی به گمان فتاده در راه یقین می ترسم از آنکه بانگ آید روزی کای بیخبران راه نه آن است و نه این!
-
مقصر
1 بهمن 1388 09:48
نه زمین است مقصر نه زمان و نه تقصیر کسان دگر است... من همه این آتش ها را فقط از گور خودم میبینم !!!!
-
مهمان ناخوانده
20 دی 1388 10:47
تصورکن که می کوبد کسی بر در که یی؟ بگشا,منم مهمان ناخوانده منم,مرگم,که گه از در ,گه از دیوار می آیم ! واین مهمان ناخوانده به تو فرصت دهد یک روزویک شب را چه خواهی کرد ای خفته؟ به جبران کدامین کرده خواهی شد؟ چه سان می شویی از دلها غبار کینه هایی که زکردارت پدید آمد؟ شکستی گر دلی روزی, به ترمیمش چه کاری آید از دستت؟ چه...
-
دارایی با ارزش
7 دی 1388 17:53
گفت: فقیرم گفتند: نیستی گفت: فقیرم ، باور کنید ! گفتند: نه نیستی ... گفت: شما که از حال و روز من خبر ندارید و حال و روزش را تعریف کرد ... گفت با وجود سختیهایی که شب و روز میکشد هنوزم دستانش پر از هیچ است !!! ولی امام فقط نگاهش میکردند... گفت: به خدا قسم که چیزی ندارم! گفتند: صد دینار اگر به تو بدهم حاضری بروی و همه جا...
-
رسم عجیبی است!
5 دی 1388 23:23
روز تاسوعا بود با یکی از بهترین دوستام رفتم قبرستون گفتم شاید آروم شم ! کلی جوون دیدم که پر پر شده بودن خیلی هاشون آشنا بودن! یه جوون که با پول کارگری خودش درس خونده بود و مهندس شده بود و 5 ماه بود که ازدواج کرده بود که توی یک تصادف...... یه جوون دیگه که با بیماری سرطان از دنیا رفته بود ..... مریم خانم که به خانواده...
-
آب
1 دی 1388 09:34
عمو رفته که آب بیاره
-
خدایا یاریم کن...
12 آذر 1388 11:07
خدایا: من گمشده ی دریای متلاطم روزگارم و تو بزرگواری! تا ابد محتاج یاری تو ، رحمت تو ، توجه تو ، عشق تو ، گذشت تو ، عفو تو ، مهربانی تو ، و در یک کلام ... محتاج تو ام!
-
خدایی که پیرهن نمی پوشد!
23 آبان 1388 09:41
خدایا! هر چی باشه من کلی پیرهن بیشتر از تو پاره کردم! باید به حرفم گوش کنی..!
-
حسابدار
3 مهر 1388 23:16
یک حسابدار بانک ممکن است روزی ده میلیارد پول بگیرد ولی اصلاً متکبر نمیشود چون میداند مال خودش نیست و هرروز هم باید حساب پس بدهد. عزت و علم و معرفت هم همین است، همهاش از آن خداست، نکند اگر بدست آوردی مغرور بشوی........ استاد علی اکبر تهرانی
-
شب تصمیم به بندگی
17 شهریور 1388 06:55
امشب تاریکی با نور برابر میشود امشب باید با پای دل رفت لب ها زمزمه میکنند : من به امید عفو تو گنه کار شدم الهی العفو
-
زود دیر میشود!
9 شهریور 1388 20:02
روز سوم بود که فهمید دنیا دو روزه .....!
-
به کدوم ساز؟
1 شهریور 1388 11:09
داشتم تو کلوب میچرخیدم این جمله رو دیدم:موسوی باید محاکمه شود نه جوانان فریب خورده !!!!! برای من خیلی جالبه که ما تا پیش از انتخابات جزو جوانان و مردم آگاه و هوشیار و خالقان حماسه ای پرشکوه بودیم وبعد انتخابات شدیم جوانان فریب خورده و تحریک شده! انصاف هم خوب چیزیه والا! ما باید کیو ببینیم که بگیم فریب نخوردیم؟ برای...
-
دل
2 مرداد 1388 16:52
امانت ها را باید زودتر به صاحب رساند اما نمیدانم چرا دل مرا نمیدهی؟!
-
گورکن
10 تیر 1388 19:24
مرد ریزه اندام داد زد :روی چمن راه نرو! مرد گنده جواب داد برو بابا سبزه که چیزی حس نمیکنه ... مرد ریزه اندام به او توپید :باید مراقب باشی ، زیباست اما شکننده مرد گنده راهش را کشید و رفت ؛ هر چه میخواهد باشد! چند سال بعد هردو رفته بودند اما چمن گورستان بر سر قبر هر دو یکسان روییده بود!!!
-
نمینویسم پس نیستم!
8 شهریور 1387 19:40
من هیچ وقت وبلاگ نویسی رو جدی نگرفتم . نمیدونم کی ممکنه این امر تحقق پیدا کنه، روزای اول که شروع کردم به نوشتن این کار یه چیز فانتزی و یه جور سرگرمی بود ...همیشه هم قالب بلاگم رو عوض میکردم برا تنوع ........... الان خیلی ها مینویسند و جدی جدی مینویسند ... از این خیلی ها ، قشر کثیری چهره هستند ، شناخته شده اند ، علمی -...