یادته؟

سرمشق های آب بابا یادمان رفت

رسم نوشتن با قلم ها یادمان رفت

گل کردن لبخندهای همکلاسی

دریک نگاه ساده حتی یادمان رفت

ترس ازمعلم حل تمرین پای تخته

آن زنگهای بی کلک را یادمان رفت


راه فرار از مشق های توی خانه

ای وای ننوشتیم آقا را یادمان رفت

آنروزها را آنقدَر شوخی گرفتیم

جدّیت تصمیم کبری یادمان رفت

شعر خدای مهربان را حفظ کردیم


یادش بخیر امّا خدا را یادمان رفت

در گوشمان خواندند رسم آدمیّت

آن حرفها را زود امّا یادمان رفت

فردا چکاره میشوی موضوع انشا

ساده نوشتیم آنقدر تا یادمان رفت


دیروز تکلیف آب بابا بود و خط خورد

تکلیف فردا نان و بابا یادمان رفت

حسین جعفر زاده

نظرات 3 + ارسال نظر
رضا 20 بهمن 1390 ساعت 09:11 ق.ظ

سلام،
وبلاگ خوبه اما از همه چیز چالب تر تارخ های آپدیت کردناته! قبلی مهر 89 بعد بهمن 90.
در هر صورت موفق باشی، تازه وبلاگتو دیدم، اگه قول بدی زود به زود آپدیت کنی منم زود به زود میام بازدید میکنم.
فعلا شاپرک

رها تر از عشق 12 مرداد 1391 ساعت 04:14 ب.ظ http://pneshandar.persianblog.ir

سلام به وبلاگ پسران نشان دار هم سری بزن. اونجا می تونی رمان پسران نشان دار و سایه های مرگ رو رایگان دانلود کنی! نویسنده ش اعتقاد داره متفاوت ترین رمان ایرانه!! ولی خداییش قشنگه. من که از خوندنش لذت بردم. راستی به وبلاگ من هم سری بزن. injakasihast.blogsky.com

صالح 3 مهر 1391 ساعت 11:18 ب.ظ http://www.solarman.blogfa.com

با درود فراوان
تفسیر مدرسه برای من که معلم بودم و با کودکان معصوم سر و کار داشتم بسیار خوشایند و زیباست و دلم برای بچه ها هنوز پر میکشد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد