علامت سوال


قومی متفکر اند اندر ره دین

قومی به گمان فتاده در راه یقین

می ترسم از آنکه بانگ آید روزی

کای بیخبران راه نه آن است و نه این!

نظرات 11 + ارسال نظر
[ بدون نام ] 31 اردیبهشت 1389 ساعت 12:30 ق.ظ

سلام وبلاگ قشنگی داری
به منم سر بزن خوشحال میشم
لطفا اگه شعرهایی قشنگ داشتی به من داخل نظرات بگو

تنهایی 31 اردیبهشت 1389 ساعت 12:31 ق.ظ http://www.Tanhaee.TK

سلام وبلاگ قشنگی داری
به منم سر بزن خوشحال میشم
لطفا اگه شعرهایی قشنگ داشتی به من داخل نظرات بگو

یوسف 1 خرداد 1389 ساعت 04:40 ب.ظ http://yousuf.blogfa.com

سلام
این شعر جناب خیام چند وجهی است و بایستی از نگاه های مختلف بدان توجه نمود.
اول کمی درباره خیام بگویم که وی اگر الان زنده بود را علامه می نامیدند. چون هم در طبیعیات و هم در علم دین تبهر خاص داشتند.
ریاضیدان، منجم، پزشک، و محققی به تمام معنا در طبیعیات زمان خود بود و از سوی دیگر حکمت ابوعلی سینا و یونان را بخوبی می شناخت و تدریس می کرد. در فقه و فقاهت نیز چیره دست بود و فقه امامیه و فقه اهل سنت را بخوبی می شناخت.
وی در زمانه ای زندگی می کرد که ایران در دو قسمت تحت سیطره خلفای عرب و از سوی دیگر امرای ایرانی که آنها نیز تابع علمای اهل سنت بودند... در زمانه وی نیز طریقت سوفی گری نیز رواج بسیار داشت. پس وی در میانه دو گروه اهل فقه سنت گرا که طبق اصول عقائد خود دین را باید از طریق اجتهاد و تفکر بدست می آوردند. و گروهی دیگر که در پی راه میانبر بودند و با کنار گذاشتن شریعت در پی کسب یقین باطنی بودند( سوفیه).
در زمانه خیام چون این دو گروه با وی ساز مخالف می زدند همیشه در پی بدنامی وی در نزد سلاطین بودند.
خیام خود چون مردی اهل فلسفه و عرفان اسلامی و همچنین فقه بود فلسفه و فقه را در کنار هم برای رسیدن به حقیقت که همان ذات خداوند متعال است لازم می داند. و در این رباعی وی کار این دو گروه را عبث نمی داند و تنها تردیدی ایجاد می نماید. ولی راه مورد نظر خود را نیز نمی گوید. وبا توجه به روش وی و دیگر کتابهای رسیده از ایشان به نظر اینجانب مراد وی از این رباعی مطلبی بود که در خطوط قبل ذکر شد.
در یکی از برنامه های معرفت که از شبکه چهار سیما پخش می شود استاد دینانی استاد برجسته فلسفه و عرفان اسلامی و از شاگردان برجسته علامه طباطبایی : از خیام به نیکویی نام برد و بیان کرد گرچه در ظاهر رباعیات خیام مخالفت با مسائلی مانند معاد و هدف آفرینش بیان می کند. ولی همین اشعار در بطن خود دارای مضامین عمیق فلسفی و عرفانی و خداشناسی می باشند.
ببخشید که مطلب طولانی شد. بسیار عالی دغدغه های شناخت راه و روش خداشناسی را اشاره نمودی...

یوسف 13 خرداد 1389 ساعت 12:11 ب.ظ http://yousuf.blogfa.com

سلام
ای تجلی یافته وجودت ز وجود فاطمه
ای جلا یافته روحت ز روح فاطمه
دعا می کنم بمانی تا بهشت در رکاب ام الحسنین
مبارک بادت روز تو و تولد شفیع شیعیان فاطمه

برای روز ولادت سرودم و تقدیم به شما

امیررضا 18 خرداد 1389 ساعت 10:08 ق.ظ

سلام مطالبت زیبا و قشنگه . مخصوصا مطلب شلمچه کاش ما هم زودتر برسیم به رب

لادن 19 خرداد 1389 ساعت 11:39 ق.ظ

من از تصور بیهودگی این همه دست
و از تجسم بیگانگی این همه صورت میترسم
من مثل دانش آموزی که درس هندسه اش را
دیوانه وار دوست میدارد تنها هستم

:-(( :-(( :-((

خسته ی روح 22 خرداد 1389 ساعت 03:00 ق.ظ

سلام لادن جان امشب خیلی گرفته بودم همون شبی است که زنگ زدم بهت وگریه کردم اومدم وبلاگتو خوندم مطالبش هم زیبا بود و هم تسکین دهنده . عزیزم موفق باشی

هر چی تو بگی !!! 29 خرداد 1389 ساعت 01:18 ق.ظ

ای ول تو هم گم شدی !!!
من که هر جا تو بگی پیدا میشم !
راستی تو کی پیدا میشی کی باید بگه که پیدا شی؟؟؟
نترس دنیا کوچیک وخدا بزرگه.

شما؟

[ بدون نام ] 7 مرداد 1389 ساعت 03:33 ب.ظ

http://khademnews.com/

دهاتی 11 شهریور 1389 ساعت 04:22 ق.ظ http://dahatii.blogfa.com

سلام خوبی؟
ممنون به خاطر دقتی که در خوندن وبلاگم داشتی
در مورد سوالاتتون باید عرض کنم که ۱: من اهل دهاتم دیگهو ۲: مرد هستم
ممنون که سر زدی

دهاتی 11 شهریور 1389 ساعت 04:27 ق.ظ http://dahatii.blogfa.com

اولین پستت تو شهریور ۸۷ چقدر شبیه درباره وبلاگت هست
شعر مبهمی بود سخت میشه معنیشو فهمید!
بازم بنویس موفق باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد